ماجرای مباهله علمای نجرانی با پیامبر ص
اكنوى سفرى مىرويم به يك سال قبل و اتفاقى كه هرگز از ذهن مسلمانان و مسيحيان پاك
نخواهدشد.
در سال نهم هجرى پیامبر صلی الله عليه و آله به دستور خداوند نامهاى براى مردم
نجران نوشت و آنان را به اسلام دعوت كرد. ايشان در نامه خود آنان را بين سه امر
مخير نمود: اول اينكه مسلمان شوند، دوم اينكه جزيه دهند و بر دين خود باقى باشند،
و اگر اين دو را قبول نكردند آماده جنگ باشند.
نجرانيان همراه علمايشان در كليساى اعظم جمع شدند تا در مورد نامه پیامبر صلی الله
عليه و آله مشورت كنند. پس از چند روز بحث و تبادل نظر، همچنين خواندن كتاب «جامعه»
و صحيفه حضرت شيث عليه السلام و كتب انبياء قبل در مورد پیامبر صلی الله عليه و آله،
تصميم بر اين شد كه يك گروه 88 نفرى شامل بزرگان درجه اول و رؤساى دينى و اجتماعى
را به مدينه بفرستند تا تحقيق بيشترى نمايند و گزارش را براى مردم بياورند.
اين گروه از نجرانيان به مدينه آمدند و پس از تحقيقاتى نزد پیامبر صلی الله عليه و
آله رفتند تا با ايشان گفتگو كنند. آنها در بحث و گفتگو از هر بابى وارد شدند
جوابى دندانشكن و قاطع از پیامبر صلی الله عليه و آله شنيدند و مبهوت ماندند.
در يكى از سؤالهايشان پرسيدند: آيا مخلوقى سراغ دارى كه مانند عيسى بدون پدر به
دنيا آمدهباشد و مادرش هرگز همسرى اختيار نكردهباشد؟
پیامبر صلی الله عليه و آله به وحى الهى در جوابى زيبا خلقت پدر تمام انسانها،
يعنى حضرت آدم عليه السلام را مطرح كرده و فرمود:
«آدم از نظر خلقت عجيبتر از اوست. او نه پدر و نه مادر دارد».
نجرانيان كه همه شكستخورده و حيران ماندهبودند وارد آخرين مرحله شدند و گفتند:
بيا مباهله كنيم تا آشكار شود كداميك از ما به حق سزوارتر است و لعنت خدا را بر
دروغگويان قرار دهيم.
در اين حال پيك وحى آيه 61 سوره مباركه آل عمران را آورد:
«فَمَن حاجَّكَ فيه مِن بَعد ما جاءك مِنَ العلمِ فقُل تعالوا نَدعُ أبنائنا و
أبنائكم و نسائنا و نسائكم و أنفُسَنا و أنفسكم ثُمَّ نَبتَهل فَنجعل لعنةَ اللَّه
على الكاذبين»
«اگر كسى با تو مجادله كند بعد از علمى كه نزد تو آمده، بگو بياييد تا پسرانمان و
پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و نفس ما و نفس شما را فراخوانيم. آنگاه مباهله
كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
لذا قرار شد روز ديگر يعنى 24 ذىالحجه مباهله كنند.
پیامبر صلی الله عليه و آله صبحگاهان بر درِ خانه اميرالمؤمنين عليه السلام آمده و
ايشان را طلب كرد. سپس در حالى كه اميرالمؤمنين عليه السلام در سمت راست حضرت قرار
داشت و دست او در دست پیامبر صلی الله عليه و آله بود، و امام حسن و امام حسينعليهما
السلام نيز در سمت چپ پیامبر صلی الله عليه و آله قرار داشتند، و حضرت زهرا عليها
السلام پشت سر پیامبر صلی الله عليه و آله بودند، به سوى محل تعيينشده براى مباهله
رفتند.
با اين كارِ پیامبر صلی الله عليه و آله «أنفسنا» در آيه شريفه به اميرالمؤمنين
عليه السلام تفسير شد و به عنوان فضيلتى بىنظير در قرآن براى ايشان باقى ماند.
مسيحيان نجران كه اين منظره را ديدند و شمايل پیامبر صلی الله عليه و آله و عترتش
عليهم السلام را در كتب انبياء خوانده بودند براى مباهله سست شدند. يكى از علمايشان
گفت: اگر با او مباهله كنيم مو و ناخنى از ما روى زمين نخواهد ماند مگر آنكه نابود
مىشود.
سپس از مباهلهكردن عذر آوردند و پرداخت جزيه را قبول كردند. *
* بحار الانوار: ج 21 ص 287 - 280. اقبال: ص 511 - 496. احقاق الحق: ج 22 ص 33.
تفسير قمى: ج 1 ص 104.