توطئه منافقین و امضای صحیفه ملعونه برای دور نگه داشتن خلافت از اهل بیت ع
ماجراى مهم ديگرى كه در اين روز اتفاق افتاد توطئه ديگر منافقين و امضاى صحيفه
ملعونه* بود. عايشه و حفصه دو همسر پيامبر صلى الله عليه و آله كه از تصميم حضرت
مبنى بر معرفى اميرالمؤمنين عليه السلام به عنوان جانشين خود در مراسمى بزرگ آگاه
شدهبودند به پدرانشان خبر دادند. آنان نيز سراغ منافقين فرستادند و با هم جلسه
تشكيل دادند.
خداوند نيز با نزول آيات اول سوره تحريم از افشاى سرّ پیامبر صلی الله عليه و آله
توسط دو همسرش به ايشان خبر داد.
اولى و دومى و سه همپيمان اصلى آنان يعنى ابوعبيده جراح و معاذ بن جبل و سالم
مولى ابىحذيفه تصميم گرفتند عهد و پيمان خود را رسميت دهند تا در عمل به آن ملتزم
باشند.
آنان در موقعيتى خاص به طور مخفيانه داخل كعبه شدند و ابتدا به صورت شفاهى پيمان
خود را تجديد نموده و قسم ياد كردند كه: «با هم بر ضد على اقدام مىكنيم بهگونهاى
كه تا ما زنده هستيم به خلافت دست نيابد». سپس دومى متنى را كه بايد امضا مىكردند
املا كرد و ابوعبيده جراح براى آنان نوشت كه:
«اگر محمد از دنيا رفت يا كشته شد خلافت را از اهل بيت او دور مىكنيم».
اين پيماننامه داخل كعبه نوشتهشد و به امضاى همه افراد رسيد، و ابوعبيده به
عنوان امانتدار گروه برگزيدهشد تا با حضور او متخلّف را مجازات كنند. سپس آن
نوشته را در كعبه زير خاك پنهان كردند و بيرون آمدند.
پیامبر صلی الله عليه و آله كه به وحى الهى از تمامى كارهاى آنها باخبر بود وقتى
كه در مسجدالحرام ابوعبيده را ديد بهطور استهزاء فرمود: «اين امانت دار امت است!!»**
همچنين حضرت در اقدامى ديگر تمامى كسانى كه همپيمان شده بودند را طلب كرد و از
كارشان خبر داد. ولى آنها با بىشرمى تمام قسم خوردند كه چنين كارى نكردهاند.
خداوند نيز در ردّ سخن آنان آيه 74 سوره مباركه توبه را نازل فرمود.
امروز با تمامى ماجراهاى پيچيدهاش ادامه داشت و اصحاب صحيفه در حال برنامه ريزى
نقشههاى خود بودند. آنها در توطئهاى ديگر سراغ بنىاميه رفتند و آنان را نيز با
خود همپيمان كردند.***
پیامبر صلی الله عليه و آله كه از تمامى كارهايشان اطلاع داشت در آن موقعيت حساس
هر گونه عكسالعمل شديدى را لطمه به برنامه غدير مىديد كه چند روز ديگر قرار بود
انجام شود، لذا از برابر تمامى اين اعمال صبورانه گذشت.
*بحار الانوار: ج 22 ص 232، ج 30 ص 383، ج 31 ص 640 . تفسير قمى: ج 2 ص 376. نور
الثقلين: ج 5 ص 370. مجمع البيان: ج 1 ص 56. صحيح بخارى: ج 7 ص 17. صحيح مسلم: ج 7
ص 24. مسند احمد: ج 1 ص 33.
** بحار الانوار: ج 24 ص 319، ج 28 ص 85 . كافى: ج 1 ص 420.
*** بحارالانوار: ج 23 ص 357، ج 30 ص 162، ج 36 ص 157.